مرو از نزد من ای دوست که من تنهایم
مگذارم تنها ، با شب و غم هایم
مرو از این دل سرما زده و یخ بسته
که بدون تو سیاه است همی فردایم
تو بمان تا که ببینی که چگونه با تو
رو به گرمی می رود این برف و هم سرمایم
تو بمان تا که ببینی می شود یک یک باز
قفل های سرنوشت و همه درهایم
با تو من در اوج می پروازم و چون یک عقاب
می گشایم بر فراز زندگی پر هایم
بی تو من یک قطره تنها نبودم بیشتر
با تو من اما شبیه پهنه دریایم
اینقدر از تو نوشتم تو فقط خندیدی
خشک و جامد شد ز شعر و ساز من لبهایم
من نمودم باوری از انس با این انزوا
که ندارم همدلی و تا ابد تنهایم
محمد جراسمی ( نویسنده )
سلام منم محمود کابلی .
توهم وبلاگ خوبی داری
سلام
درست بنویس شعر رو!
هر کی ندونه فکر می کنه شعر نو ه!!!!
چی می گی تو بیتا؟ منظورت چیه؟
شعر زیبایی بود ..دیددی اومدم
کارت خیلی درسته. مرسی که اومدی سرزدی و نظر دادی. بازم بیا این طرفا. بازم ممنون
...
موفق باشی عزیز
نوکریم. بازم بیا این طرفا
سلام رویا جونم امیدوارم حالت خوب باشه.تولد دلارام قشنگت رو تبریک میگم.میبینم که تغییروتحول دادی خیلی خوب شده واقعآ که وبلاگ خوشگلی داری,هم شعراش و هم عکسهاش خیلی خوشگله.فقط از شعرای حافظ بیشتر استفاده کن.
سلام لیلا خانم. شما لطف داری ولی فکر کنم اشتباه گرفتی چون من محمدم نه رویا. به هر حال ممنون که از من سر زدی
سلام رویا جونم امیدوارم حالت خوب باشه.تولد دلارام قشنگت رو تبریک میگم.میبینم که تغییروتحول دادی خیلی خوب شده واقعآ که وبلاگ خوشگلی داری,هم شعراش و هم عکسهاش خیلی خوشگله.فقط از شعرای حافظ بیشتر استفاده کن.