-
تبریک
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 19:23
میلاد خجسته شفیعه ی محشر حضرت صدیقه کبری ، فاطمه زهرا سلام الله علیها بر عاشقان و شیفتگان اهل بیت مبارک باد
-
دریای نگاه
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 19:14
به چشمان پریرویان این شهر به صد امید می بستم نگاهی مگر یک تن از این ناآشنایان مرا بخشد به شهر عشق راهی به هر چشمی به امیدی که این اوست نگاه بی قرارم خیره می ماند یکی هم، زینهمه نازآفرینان امیدم را به چشمانم نمی خواند غریبی بودم و گم کرده راهی مرا با خود به هر سویی کشاندند شنیدم بارها از رهگذاران که زیر لب مرا دیوانه...
-
سنگ و آیینه
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 09:53
سر گشته ای به ساحل دریا، نزدیک یک صدف، سنگی فتاده دید و گمان برد گوهر است ! *** گوهر نبود - اگر چه - ولی در نهاد او، چیزی نهفته بود، که می گفت ، از سنگ بهتر است ! *** جان مایه ای به روشنی نور، عشق، شعر، از سنگ می دمید ! انگار دل بود ! می تپید ! اما چراغ آینه اش در غبار بود ! *** دستی بر او گشود و غبار از رخش زدود، خود...
-
متن سنگ قبر مشاهیر
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 19:34
کوروش کبیر ای انسان هر که باشی و از هر جا که بیایی می دانم خواهی آمد من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم. بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر! فریدون مشیری سفر تن را تا خاک تماشا کردی سفر جان را از خاک به افلاک ببین گر مرا می جویی، سبزه ها را دریاب ، با درختان بنشین حافظ بر سر تربت ما چون گذری...
-
استاد
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 09:27
از نصایح خضر نبی به موسی(ع): هیچگاه دری را که نمیدانی چگونه باز میشود مبند و هیچگاه دری را که نمیدانی چگونه بسته میشود باز مکن!
-
از صدای سخن عشق
شنبه 19 دیماه سال 1388 19:04
زمان نمی گذرد عمر ره نمی سپرد صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است نه شنبه هست و نه جمعه نه پار ور نه پیرار است جوان و پیر کدام است ؟ زود و دیر کدام؟ اگر هنوز جوان مانده ای بدان معناست که عشق را به زوایای جان صلا زده ای ملال پیری اگر می کشد تو را پیداست که زیر سیلی تکرار دست و پا زده ای زمان نمی گذرد صدای ساعت شماطه بانگ...
-
مرد آرزو ها
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 18:09
مرد داستانهای شب خسته از راه می رسید از در قدیمی چوبی پشت خم به خانه وارد شد دستهایش هنوز در جیب است سوز سرما ز چهره اش پیدا حال او را از او پرسیدم لحظه ای چند به من نگریست و بعد به ساعت دیوار و چند صفحه از تقویم... گفت از روز تولدم به امروز هفتاد و سه سال است یک عمر گذشت و این پیر دنبال سراب است هرگز نشد از مال جهان...
-
از دیروز تا امروز
سهشنبه 10 آذرماه سال 1388 15:50
نمی دونم دلم به دنبال چیه؟ کجا پر می زنه و توی دنیای کیه؟ خیلی وقته که دلم باز نمیشه هر کارش می کنم اما با شما ساز نمی شه فکر می کردم که می خواستم چی بگم؟ گله دارم از کجا و چی بگم؟ زندگی ، تا همین چند روزه پیش، انقده سخت نبود تنهایی حتی برای چند روزم درد نبود دلامون به هم دیگه نزدیک بود آسمون همه جا رنگین بود کسی پشت...
-
خسته
سهشنبه 10 آذرماه سال 1388 08:45
خسته ام از آرزو ها، آرزو های شعاری شوق پرواز مجازی ، بال های استعاری با نگاهی سر شکسته ، چشم هایی پینه بسته خسته از در های بسته خسته از چشم انتظاری
-
لب خاموش
سهشنبه 10 آذرماه سال 1388 08:41
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
-
لحظه دیدار
سهشنبه 3 آذرماه سال 1388 08:56
لحظه دیدار نزدیک است . باز من دیوانه ام، مستم . باز می لرزد، دلم، دستم . باز گویی در جهان دیگری هستم . های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ ! های ! نپریشی صفای زلفم را، دست! آبرویم را نریزی، دل ! - ای نخورده مست - لحظه دیدار نزدیک است . (مهدی اخوان ثالث)
-
دل و قلب
دوشنبه 2 آذرماه سال 1388 19:47
دل و قلب سالهاییست که همسایه هم می باشند دیرگاهیست که عشق ، مستاجر قلبم شده بیرون نرود و به دیوار دلم کوبد شب که چرا در خوابی آه آری سالهاییست دلم بیدار است و چراغ قلبم ، گویی از سوزش عشق ابدی رخشان است اینک اندر دل شب من در اندیشه که خورشید چرا در خواب است محمد جراسمی
-
با تو
یکشنبه 1 آذرماه سال 1388 20:37
مرو از نزد من ای دوست که من تنهایم مگذارم تنها ، با شب و غم هایم مرو از این دل سرما زده و یخ بسته که بدون تو سیاه است همی فردایم تو بمان تا که ببینی که چگونه با تو رو به گرمی می رود این برف و هم سرمایم تو بمان تا که ببینی می شود یک یک باز قفل های سرنوشت و همه درهایم با تو من در اوج می پروازم و چون یک عقاب می گشایم بر...
-
فریادهای خاموشی ( فریدون مشیری )
یکشنبه 1 آذرماه سال 1388 09:49
دریا، - صبور وسنگین - می خواند و می نوشت - " ... من خواب نیستم ! خاموش اگر نشستم ، مرداب نیستم ! روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم روشن شود که آتشم و آب نیستم ! "
-
دور ها آواییست...
شنبه 30 آبانماه سال 1388 19:37
در دل من چیزیست مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح وچنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه دورها آواییست ، که مرا می خواند
-
فریادهای بی جواب
شنبه 30 آبانماه سال 1388 19:34
ناله من می تراود از در و دیوار آسمان اما سراپا گوش و خاموش است همزبانی نیست تا گویم به زاری ای دریغ... دیگرم مستی نمی بخشد شراب جام من خالی شدست از شعر ناب ساز من فریاد های بی جواب...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 آبانماه سال 1388 19:24
به که پیغام دهم؟ به شباهنگ به شب مانده به راه؟ یا به انبوه کلاغان سیاه؟ به پرستو که سفر می کند از سردی فصل؟ یا به مرغان نکوچیده به شهر؟ به که پیغام دهم؟ که به یادت هستم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 آبانماه سال 1388 19:21
فلسفه زندگی امروز در این جمله خلاصه می شود: فدا کردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی دکتر شریعتی ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم. دکتر شریعتی
-
زیر انگشتان او...( تحلیلی بر موسیقی )
شنبه 30 آبانماه سال 1388 16:22
بسیاری از ما ممکن است موسیقی را به صورت یک تفیح در زندگی خود داشته باشیم. ممکن است این تفریح روی یک تپه سبز خارج از شهر، هنگام مسافرت در اتوبوس و هواپیما ویا حتی در دل شب و زیر نور ماه باشد... آنچه که ما به آن گوش فرا می دهیم صرف نظر از تفریح ، ممکن است یک اثر هنری بی نظیر باشد. موسیقی توان آن را دارد که شما را به...
-
بگو کجاست؟
شنبه 30 آبانماه سال 1388 15:08
ای مرغ آفتاب! زندانی دیار شب جاودانیم یک روز، از دریچه زندان من بتاب *** می خواستم به دامن این دشت، چون درخت بی وحشت از تبر در دامن نسیم سحر غنچه واکنم با دست های بر شده تا آسمان پاک خورشید و خاک و آب و هوا را دعا کنم گنجشک ها ره شانه ی من نغمه سر دهند سرسبز و استوار، گل افشان و سربلند این دشت خشک غمزده را با صفا کنم...
-
گنجینه
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 21:07
آنکه با زندگی می سازد،می بازد. با زندگی نساز، زندگی را بساز! زرتشت تجربه بهترین درس زندگی است،ولی افسوس که باید برای آن بهای گرانی پرداخت توماس کارلایل آنچه هستی باش نیچه گاهی اوقات آنقدر آرزو داری که فراموش می کنی خودت آرزوی کس دیگری هستی ........
-
دریای هستی من
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 20:37
بر ماسه ها نوشتم دریای هستی من از عشق توست سرشار این را بیاد بسپار
-
زندگی
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 20:36
زندگی صحنه یکتای هنر مندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 20:20
تبریک روز شنبه ۲۳ آبان پنجاه و پنجمین سالروز تولد بزرگترین موسیقیدان کلاسیک دنیا یعنی یانی بود. من از همینجا این روز فرخنده رو به همه هواداران و عاشقان یانی تبریک می گم. اگر شما خواننده عزیز تا بحال به آهنگ های او گوش ندادید هنوز هم دیر نشده. به شما توصیه می کنم یکی از بهترین احساسات زندگی رو با موسیقی یانی تجربه کنید
-
شاعر خاموش
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 20:05
پر کن پیاله را کاین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی برد این جام ها که در پی هم می شود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گرداب می رباید و آبم نمی برد. من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بیکران عالم پندار رفته ام تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی تا کوچه باغ خاطره های گریز پا تا شهر یادها...
-
نقطه آغاز
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 19:56
سلام به شما دوست عزیزی که منت نهاده و وارد این وبلاگ شدید. من توی این وبلاگ از بهترین اشعار و معرفی برترین موسیقی های کلاسیک جهان خواهم گفت. به اضافه مطالب جالب زیادی که اگه فرصت کنم و بنویسم حتما خوشتون میاد و از خوندنشون ضرر نمی کنید. با تشکر