نمی دونم دلم به دنبال چیه؟
کجا پر می زنه و توی دنیای کیه؟
خیلی وقته که دلم باز نمیشه
هر کارش می کنم اما با شما ساز نمی شه
فکر می کردم که می خواستم چی بگم؟
گله دارم از کجا و چی بگم؟
زندگی ، تا همین چند روزه پیش،
انقده سخت نبود
تنهایی حتی برای چند روزم درد نبود
دلامون به هم دیگه نزدیک بود
آسمون همه جا رنگین بود
کسی پشت دیگری حرف نمی زد
به پرنده ها کسی سنگ نمی زد
دنیای همه ما یه رنگی بود
دست درمونده گرفتن یه جوری زرنگی بود
اشک بچه ها رو پاک می کردیم
غصه ها و کینه هارو زیر خاک می کردیم
ولی امروز نمی دونم چی شده؟
عشق و دوست داشتنامون کشکی شده
تا تونستیم فرار از هم می کنیم
اگه شد قرارارم کم می کنیم
خیلی چیزاس که الان ما نداریم
مثلا برای هم تو قلبمون جا نداریم
یه سلام و یه علیکی که داریم
چه توقعا که از هم نداریم
می خونیم برای هم شعر ولی
کاری به مفهوم و معنا نداریم
اینا چیزاییست که ما ها نداریم
آرزو شو داریم اما نداریم
سرم از کار خودم در نیومد
شعرمم دراز شدو سر نیومد
همتون رو می سپارم دست خدا
عمرمون تموم شد و رفت به خدا
(محمد جراسمی)
سلام دوست عزیز
وبلاگ پر محتوا وجالب دارین